امروز سلطهگران در همه جاي دنيا - هر جايي به تناسب - در فکر سلطه فرهنگيند؛ يک نمونهاش هم همين ماهواره است که حالا باز هم ميبينم بحث ماهواره را مطرح کردهاند.

اين منطق درست نيست که ما بگوييم چون تا پنج سال ديگر فنآوري ماهواره پيشرفت خواهد کرد و بدون بشقاب هم مردم ممکن است تصاوير ماهواره را بگيرند، پس از حالا جلويش را باز کنيم! اين منطق، منطق صحيحي نيست.
آن کسي که اين منطق را مطرح مي کند، بايد بگويد براي جلوگيري از آن، چه کار تازهاي بايد کرد. اين منطق و استدلال، اينگونه بايد نتيجه بدهد.
البته دشمن فنآوري را پيشرفته مي کند. در مقابل، شما بايد فکر کنيد که با تطوّر و پيشرفت فنآوري ماهواره، چه کارهايي را ميتوانيد انجام دهيد تا از نفوذ ماهواره جلوگيري کنيد. اما اين استدلال، که چون دشمن پيشرفت ميکند، پس ما بياييم هر مانعي را از جلوِ راهش برداريم، منطقي نيست. اين مانع، عليالعجاله مانع است. مثل اين است که دشمن تا مرزهاي ما پيش آمده، آن وقت بگوييم، ما که نميتوانيم بيشتر از دو ساعت مقاومت کنيم، پس برويم! نه آقا! اين دو ساعت را مقاومت کنيد، شايد پيروز شديد. اين چه حرفي است!؟ قانون ممنوعيت ماهواره - که مجلس شوراي اسلامي، چند سال قبل از اين، آن را تصويب کرد - يک قانون کاملاً درست و بجا بود. حدّاقلش اين است شما توانستهايد چند سال اين نفوذ را به عقب بيندازيد و انشاءاللَّه باز هم خواهيد توانست. مسأله فرهنگي ماهواره - غايب نيست. خوب؛ البته مسألهماهواره جزو مسائل اصلي کشور نيست؛ بلکه يک مسأله موسمي، امّا مؤثّر و حسّاس است. گاهي بعضي از مسائل، خيلي بنيانياند؛ هرچند در زندگي مردم بروز و ظهور و تأثير عاجلي ندارند. امّا بعضي مسائل، آن قدر هم بنياني نيستند؛ بلکه مسائل سطحياند. مسأله ماهواره، مسئألهاي سطحي است؛ امّا تأثيرات زياد و مخرّبي دارد. شما آنجا خودتان را فوراً رسانديد و بنده از بيرون مجلس مراقبت ميکردم. من مباحثات مجلس را گوش و دنبال ميکردم؛ ديدم مجلس با وجدان بيدار و درک صحيح از مسأله ماهواره، با آن مواجه شد. عوامل استکبار، امروز فيلم بد درست ميکنند، نوار بد درست ميکنند، حرفهاي بد درست ميکنند، شعر بد ميگويند، داستان بد مينويسند و اين همه را، در داخل کشور، بين نوجوانان، جوانان و مردم عادّي پخش و منتشر ميکنند و يا از طريق ماهواره، رواج ميدهند. اين مورد اخير - ماهواره - واقعاً گنداب فسادي است که تيرهاي زهرآگين خود را به سمت ملتها و کشورها هدفگيري ميکند. بحمداللَّه سال گذشته، مجلس شوراي اسلامي، با حسن فهم قضيه، ماهواره را ممنوع کرد. با اين همه، اگر در جامعه، به دستور اسلام و فرموده قرآن عمل شود، هيچکدام از ابزار و عوامل فساد، نميتواند کمترين اثري بکند. به معناي دقيقتر، توجّه از جوانب مختلف و امر به معروف و نهي از منکر، نميگذارد دشمن پيروز شود. اين است که جامعه اسلامي، يک جامعه ماندگار است. اين است که «انا نحن نزّلنا الذکر و انّا له لحافظون.(13)» اين است که «ولينصرن اللَّه من ينصره.(14)» اين است که «والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا.(15)» اينها تعارف نيست که خدا با ما کرده است. ماهواره، تلويزيون، ويدئو، کتاب، روزنامه و شبنامه در زمره ابراز فرهنگي هستند که تهاجم فرهنگي با بهره گرفتن از آنها صورت ميگيرد. اما تهاجم فرهنگي، بعد ديگري نيز دارد که با تکيه بر مايههاي فرهنگي يعني فکر و انديشه و برداشتهاي مختلف و با جهانبينيهاي گوناگون به انجام ميرسد و امروز کشورهاي مختلف جهان و حتي کشورهاي اروپايي از تهاجم فرهنگي آمريکا نگرانند و کشورهاي آسيايي در صدد بر آمدهاند که راه ويدئو و ماهواره را ببندند و در جوامع غربي از جمله جامعه آمريکا، فريادها از فساد، تباهي و پوسيدگي فرهنگي بلند شده است. شما ببينيد امروز وسائلي که براي اغواي دل جوانها هست، چقدر است؛ قابل مقايسهي با گذشته نيست. اين ماهوارهها، اين اينترنتها، اين انواع و اقسام وسائل ارتباطات، اينها دلها را اغوا ميکند، جذب ميکند، از راه به در ميبرد، انگيزههاي معنوي را در انسان سست ميکند، شهوات را در انسان بيدار ميکند. البته دشمن مرتب دارد تحليلباران ميکند. اين تعداد رسانههائي که آمارش را چندي پيش اينجا آوردند و به ما دادند، اصلاً دهشتآور است. اينها غير از رسانههاي اينترنتي است - اينترنت که ديگر يک دنياي بيمرز و خارج از محدودهاي است - منظور، همين ماهوارهها و راديوها و تلويزيونهاست. تحليلهائي که در اين رسانهها مرتباً با هدف مقابله با جمهوري اسلامي و نظام اسلامي و ملت ايران داده ميشود، سرسامآور است. حالا آنهائي که انبوه توليد ميکنند، ميدانند هم که مردم به همهي اينها گوش نميدهند. ميگويند هر مقداري که ميشود، بايد تلاش کرد. راست را با دروغ مخلوط ميکنند، ميآيند يک تحليل غلط و معيوب از اين در ميآورند؛ «و ليکن يؤخذ من هذا ضغث و من ذاک ضغث فيمزجان». اميرالمؤمنين ميفرمايد: اگر حق به طور خالص و بيشائبه خودش را نشان بدهد، کسي دچار اشتباه نميشود؛ اگر باطل بدون آميختگي با حق، خودش را نشان بدهد، کسي دچار باطل نميشود؛ «فلو انّ الباطل خلص من مزاج الحقّ لم يخف علي المرتادين و لو انّ الحقّ خلص من لبس الباطل انقطعت عنه السن المعاندين و ليکن يؤخذ من هذا ضغث و من ذاک ضغث فيمزجان».(3) يک لقمه از حق، يک لقمه از باطل را مخلوط ميکنند، يک غذائي که ظاهرش نشان نميدهد مسموم است، در اختيار کسي که بياطلاع است، ميگذارند؛ اين تحليل در ذهنها اثر ميکند. واقعيت ديگري که از آن نبايد غفلت کرد، انگيزههاي ديني در نسل امروز انقلاب است. يکوقت است که ما پيرمردهايي که از دورهي انقلاب باقي ماندهايم، ما انقلابي باقي ماندهايم اما جوانهاي ما از دست رفتهاند؛ ميبينيم اينجوري نيست. ما امروز، جوان انقلابي بسيار داريم، در سرتاسر کشور داريم، از همهي قشرها داريم، در دانشگاهها بسيار داريم، جواني که هم متدين است، هم انقلابي است؛ به اعتقاد من اين جوان از جوان انقلابي اولِ انقلاب شأنش بالاتر است. چرا؟ چون آنروز اولاً آن انقلابِ با آن عظمت و پرهيجان اتفاق افتاده بود؛ ثانياً آنروز اينترنت نبود، ماهواره نبود، اين همه تبليغات گوناگون نبود، اين جوان در معرض اين همه آسيب نبود، جوان امروز در معرض اين همه آسيبها است؛ اينترنت جلوي او است، اين همه تلاش دارد ميشود براي اينکه اين جوان را منحرف کنند، [اما] اين جوان متدين باقي ميمانَد؛ نمازخوان است، به نماز اهميت ميدهد، نمازِ شب ميخواند، نافله ميخواند، در مراسم مهم ديني شرکت ميکند، پاي انقلاب ميايستد، شعارهاي از دل برآمده ميدهد؛ اينها چيزهاي مهمي است. نسل امروزِ انقلاب، به نظر ما يکي از افتخارات بزرگ است. اين يک واقعيتي است، بايد اين را ديد. يک آمادگي ديگر هم آمادگي بيروني است. اين شيطاني که حمله ميکند، هميشه يک جور حمله نميکند. شيطانِ امروز که از راه اينترنت و ماهواره و روشهاي ارتباطيِ مدرن و فوق مدرن سراغ شما ميآيد، حرفهاي مدرني هم دارد؛ سختافزارش را مدرن کرده، نرمافزار مدرن هم دارد. شبههآفريني دارد، اخلال در عقيده دارد، ايجاد تشويش در ذهن دارد، تزريق نااميدي دارد، ايجاد اختلاف دارد حالا يک ناتوي فرهنگي هم به وجود آورده اند. اين، بسيار چيز خطرناکي است. البته حالا هم نيست؛ سالهاست که اين اتفاق افتاده است. مجموعه ي زنجيره ي به هم پيوسته ي رسانه هاي گوناگون - که حالا اينترنت هم داخلش شده است و ماهواره ها و تلويزيونها و راديوها - در جهت مشخصي حرکت مي کنند تا سررشته ي تحولات جوامع را به عهده بگيرند؛ حالا که ديگر خيلي هم آسان و رو راست شده است. ما فرهنگ را بستر اصلي زندگي انسان ميدانيم؛ نه فقط بستر اصلي درس خواندن و علم آموختن. فرهنگ هر کشور، بستر اصلي حرکت عمومي آن کشور است. حرکت سياسي و علمياش هم در بستر فرهنگي است. فرهنگ، يعني خلقيات و ذاتيات يک جامعه و بوميِ يک ملت؛ تفکراتش، ايمانش، آرمانهايش؛ اينها تشکيل دهندهي مباني فرهنگ يک کشور است؛ اينهاست که يک ملت را يا شجاع و غيور و جسور و مستقل ميکند، يا سرافکنده و ذليل و فرودست و خاکنشين و فقير ميکند. فرهنگ، عنصر خيلي مهمي است. ما نميتوانيم از فرهنگ و رشد فرهنگي و پرورش فرهنگي صرفنظر کنيم. فرهنگ هم مثل علم است؛ فرهنگ هم گياه خودرو نيست. همهي آنچه شما از نشانهها و مظاهر فرهنگي در جامعهي خودتان و در هر نقطهيي از دنيا ميبينيد، بدون ترديد اين بذر را دستي افشانده است. البته انسان بعضي از دستها را ميبيند، اما بعضي از دستها را نميبيند؛ از داخل خانه، تا درون مدرسه، تا فضاي خيابان، تا راديو و تلويزيون، تا ماهواره، تا تبليغات جهاني، تا اينترنت، و از اين قبيل چيزها. فرهنگ، هدايت و پرورش دادن ميخواهد. بنابراين در دانشگاهها کارفرهنگي بسيار مهم است. امروز اينترنت وماهواره و وسايل ارتباطيِ بسيار متنوع وجود دارد و حرف، آسان به همه جاي دنيا ميرسد. ميدان افکار مردم و مؤمنين، عرصهي کارزار تفکرات گوناگون است. امروز ما در يک ميدان جنگ و کارزار حقيقيِ فکري قرار داريم. اين کارزار فکري بههيچوجه به زيان ما نيست؛ به سود ماست. اگر وارد اين ميدان بشويم و آنچه را که نياز ماست - از مهمات تفکر اسلامي و انبارهاي معارف الهي و اسلامي - بيرون بکشيم و صرف کنيم، قطعاً بُرد با ماست؛ ليکن مسأله اين است که ما بايد اين کار را بکنيم. کساني اينطور وانمود ميکنند نسلي که روي کار ميآيد - که اصطلاحاً به آن «نسل سوم انقلاب» ميگويند - پُشتکرده به انقلاب و رويگردان از ارزشهاي ديني است؛ يا اگر هم نيست، به طور اجتنابناپذيري اينگونه خواهد شد! بنده صددرصد حرف آنها را رد ميکنم. نه اينکه من عوامل فسادبرانگيز فرهنگي را نميبينم يا نميشناسم يا از آنها خبر ندارم؛ نخير، بنده از ماهواره و اينترنت و رمانها و فيلمها و آهنگها و حرفهاي فاسد کاملاً خبر دارم و آنها را دست کم نميگيرم. من عمرم را در ميان جوانان گذراندهام.